🔹ما از مردم سخن میگوییم بیآنکه بدانیم از چه کسانی سخن میگوییم
💠 برای پرداختن به حوزه مردمیسازی – که میتوان به خود این واژه اشکال کرد – ابتدا باید مشخص کنیم که تعریف ما از مردم چیست و به یک تعریف واحد از مردم برسیم. گاه ما از مردمی صحبت میکنیم که حکمران و نخبه هم جزو آن هستند و در واقع حکمران، نخبه و.. نقشهای متفاوتی است که یک جامعه به خود میگیرد. یا گاهی ما با برچسبهایی «مردم خوب» را از «مردم بد» جدا میکنیم. پس ما ابتدا به یک همنوایی در تعریف مردم لازم داریم تا بعد بررسی کنیم که چگونه این مردم میتوانند در ساخت آیندهٔ ایران سهیم باشند؟
💠 شاید بتوان ادعا کرد جمهوری اسلامی تنها حاکمیتی است که مردم صاحب آن هستند و سندش به نام مردم است. مردم با سعی و تلاش خود، خون داده و انقلاب کردهاند. در واقع رکن رکین یک حکومت ایدئولوژیک اسلامی این است که سند حاکمیت در پرتو فرامین الهی به نام مردم باشد. اما اکنون صحبت از «مردمیسازی» میکنیم. در واقع چیزی را از مردم گرفتهایم و حالا میخواهیم به مردم پس بدهیم. ما به گونهای حاکمیت را تعریف کردهایم که مردم در آن بینقش شدهاند و حال با واژهٔ «مردمیسازی» به دنبال آن هستیم که به مردم در حاکمیت نقش بدهیم؛ لذا خود این واژه «مردمیسازی» هم محل اشکال است. گاهی اوقات ما با مفهوم «مردمیسازی» درباره فرایندها حرف میزنیم که تا حدی قابل پذیرش است. اما رسمیتبخشیدن به نوعی از حاکمیت که میبایست مردمیسازی در آن صورت گیرد و مردم جزء ارکان آن نمیباشند، مورد پذیرش نیست؛ لذا استفاده از مفاهیمی مانند «مردمیبودن» به جای «مردمیسازی» مناسبتر است.
💠 از آن طرف، مدلی برای حکمرانی مردمی طراحی نشده است. ما به اشتباه فعالیتهای مردمی در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را مدل مینامیم. دفاع مقدس تبدیل به یک فعالیت تمام وقت شده بود. بسیاری از افراد زندگی خود را میگذاشتند و به جنگ میرفتند. نکته اینجاست که چگونه یک فعالیت مردمی باید ساماندهی شود و تسری پیدا کند؟ این موضوع نیازمند مدل است. این بحث مدلسازی مشابه بحث نهادسازی است. یعنی مردم یک سازماندهی داشته باشند، نقششان معلوم شود و این سامانه یک نتیجهای داشته باشد، اهداف و تکالیفی را مشخص کند. پس نمیتوانیم بگوییم که جنگ یک مدل از فعالیت مردمی بود. در واقع دفاع مقدس یک فعالیت مردمی و اوج فعالیت مردمی بود؛ اما مدل حکمرانی یا مدلی برای تنظیمگری فعالیتهای مردمی نبود. در یک شرایط خاصی که در آن دشمن معلوم، عرصه معلوم و فرایند معلوم بود، مردم به فعالیت پرداختند و مشکل را حل کردند. ما مدلی نداریم تا حرکتهای مردمی استمرار پیدا کند. ما تا وقتی مدلی برای استمرار حرکت مردمی ارائه ندهیم، به نتیجهٔ مطلوبی نمیرسیم. در یک مواقعی هم که دست به نهادسازی زدهایم، این امر در بلندمدت با افت کمی و کیفی مواجه شده است. به طور مثال جهاد سازندگی با تبدیلشدن به وزارتخانه دچار اختلال کارکردی شد. بسیج نیز وقتی تبدیل به سازمان شد با مشکلات جدیدی مواجه گردید. تجربه نشان میدهد که مداخلات حاکمیتی در زمینه تولید مدل و نهاد برای حرکتهای مردمی نتایج مناسبی در برنداشته است.
💠 حال باید بررسی کنیم که چرا یک فعالیت مردمی با تبدیلشدن به سازمان دچار اختلال میشود؟ چرا بعضاً افرادی در میدان در حال فعالیت هستند، به تصمیمگیران متصل نیستند. به همین دلیل اکنون از حلقههای میانی و ضرورت آنها صحبت میکنیم و باید حلقههای میانی ایجاد شوند تا فعالیتها و حرکات مردمی به یکدیگر اتصال یابند و بنا به فرمایش رهبری فعالیت حلقههای میانی باید منتج شوند به مدلی برای حکمرانی مردمی.
💠 عدم مدلسازی باعث میشود که ما تصمیم بگیریم و این تصمیم را به مردم واگذار کنیم تا اجرا کنند. در صورتی که مدل مردمی میگوید از تصمیم تا اجرا دست مردم است. در اثر عدم مدلسازی صحیح، اصحاب زر و زور به هم پیوند خورده، مردم کمرنگ و کمرنگتر میشوند. به طور مثال در انتخاباتها، اسپانسرها و صاحبان کرسی میآیند و هزینه میکنند و مردم را همراه میکنند. در چنین مواقعی نقش مردم به تنها یک رأیدهنده تقلیل مییابد و نه یک کنشگر مداخلهکننده در فرایند انتخابات و پسا انتخابات.
✍️ برگرفته از مصاحبه با کامیار محبوبیان، فعال حوزهی حکمرانی مردمی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.