اشتراک گذاری

حکمرانی مردمی تلازم دموکراسی و مردم‌سالاری دینی

کنعان صالحی؛ دستیار فرماندار شهرستان دیواندره در امر مردمی‌سازی دولت

واژه دموکراسی از لفظ یونانی دموکراتیا (Demokratia) گرفته شده است. این اصطالح از دو واژه دموس (Demos) به معنای مردم و کراتوس (Kratein) به معنای حکومت کردن، تشکیل شده است. پیشینه دموکراسی به دولت شهرهای
یونان باستان از سده پنجم قبل از میلاد و زمان افلاطون و ارسطو برمی‌گردد. در آنجا شهروندان ـ به جز زنان و بردگان ـ در امر حکومت و وضع قوانین مشارکت مستقیم داشتند همچنین درست است که تا نیمه‌های قرن نوزدهم، اکثر کشورهای غربی نهادهای دموکراسی را پذیرا شدند. اما با این وصف تا اوایل قرن بیستم، عده زیادی از شهروندان از مشارکت سیاسی محروم بودند؛ در انگلستان کارگران، تا سال 1867م و زنان تا سال 1918م حق رأی نداشتند، این در حالیست که در آموزه‌های دین مقدس اسلام این تبعیض نژادی و جنسیتی دیده نمی‌شود بلکه به برابری، برادری و مساوات توجه ویژه شده است.
مسئله اصلی این است که اصول و پایه‌‎های دموکراسی در نظام‌های سیاسی غرب صرفا نگارش یافته و بدان به معنای حقیقی آن پرداخته نشده است بلکه در آن افراط و یا تفریط شده است آزادی مطلق مورد نظر دموکراسی غربی، نه تنها
از نظر اسلام مورد پذیرش نیست، بلکه از نظر بیشتر اندیشمندان غربی نیز مورد پذیرش نیست. شاهد این ادعا سخنان افلاطون که از نخستین اندیشمندان علوم نظری، عقلی و سیاسی جهان غرب است، در کتاب جمهوری خود با بر شمردن
برخی از خصائص دموکراسی و انتقاد از آزادی مفرط در این نظام می‌گوید: «افراط در آزادی سبب می‌شود که دموکراسی دگرگون گردد و به فرمانروایی مستبد احتیاج پیدا کند. این افراط در آزادی در خانه‌ها نیز راه می‌یابد، زیاده‌روی در آزادی نتیجه موحشی ببار می‌آورد، افراد جامعه به اندازه‌ای حساس می‌شوند که هیچ حد و قیدی را نمی‌توانند تحمل کنند، و اگر کسی بخواهد کوچک‌ترین دستوری به آنان دهد خشمگین می‌گردند و سرانجام چنانکه می‌دانی، قوانین را نیز زیر پا می‌گذارند تا هیچ مقامی باقی نماند که بر آنان حکم براند. پس زیاده روی در آزادی نیز به اسارت منجر می‌شود؛ چه افراد و چه در حکومت‌ها. در نتیجه استبداد تنها از دموکراسی می‌زاید، بدین معنی که چون آزادی از حد بگذرد، بدترین اسارت‌ها به دنبال آن می‌آید.»
دموکراسی به معنای حکومتی است که مردم در اداره امور سیاسی مشارکت می‌کنند. اما این واژه در گفتمان‌ها و دوره‌های مختلف معانی متفاوت داشته است. با تحلیل مفهوم دموکراسی در اواخر قرن بیستم، دموکراسی در کشورهای دموکراتیک با چالش‌هایی روبرو شده است و نظریه‌پردازان برای حل مشکلات دموکراسی بحثی تازه را تحت عنوان:”Governance “یا “حکمرانی”مطرح کرده‌اند. آنها معتقدندبرای رهایی از بحران دموکراسی باید “از حکومت مردم‌سالار به حکمرانی مردمی”رسید. و این نشان از آن است که تفکر ایدئولوژیک دولت مردان و دکترین دموکراسی غربی حکمرانی مردمی و کارکرد آن در جوامع دموکراتیک را می‌خواهند تا به عنوان یک پارادایم و قالب فکری جایگزین دموکراسی غربی کنند.
حکمرانی مردمی طرفداری از نظام سیاسی با حکومت مردم بر مردم که به شهروندان اجازۀ مشارکت‌گرایی سیاسی می‌دهد و نقش‌های سیاسی بر اساس آراء عمومی انتخاب می‌شود. در این نوع تفکر، عموم مردم ـ که عنوان شهروند بر
آنها اطلاق می‌شود ـ بطور مستقیم در وضع قوانین و تعیین حاکمان شرکت می‌کنند؛ به این صورت که همه مردم در مجامع عمومی حاضر می‌شوند و درباره مسائل مختلف کشور اظهار نظر کرده و تصمیم می‌گیرند و در تمامی زمینه‌ها
در میدان افاده و استفاده حضور فعال و اثر بخشی را دارند و این دقیقا همان حکمرانی مردمی است که در حال حاضر در ایران خودنمایی می‌کند.
در اهمیت موضوع حکمرانی مردمی در کتاب حکومت مردم، اصرار بر این است که هرگونه تغییر و ارتقاء در کیفیت و کمیت حقوق فردی و اجتماعی فرد در چشم اجتماع منوط به ارتقاء و دانایی آحاد اجتماع است. بنابراین هرچه افراد اجتماع
زودتر ضرورت این تغییرات را حس کنند خود و نسل‌های بعدی‌شان هزینه اجتماعی و روانی کمتری پرداخت خواهند نمود.
اسلام و دموکراسی غربی در دموکراسی غربی، یکی از اصول اساسی و مسلم، انسان‌محوری (امانیسم) به معنای حذف خداوند متعال از زندگی مردم است. قوانین موضوعه باید مطابق نظر اکثریت مردم و بلکه همه آنها باشد. اصل در این نظام مردم است نه خدا، و تفکر ملی‌گرائی و نژادپرستی در نظام دموکراسی حاکم است. اهداف این نظام، صرفا مادی است و فقط می‌خواهند دنیای مردم را آباد کنند (هرچند در این مقوله هم چندان موفقیتی بدست نیاوردند) و به آخرت آنها کاری ندارد. آنها سعادت مردم را تنها در جهت رشد ثروت و قدرت نظامی خالصه می‌کنند و به انحرافات اخلاقی، جنسی و هرج و مرج فرهنگی و به طور کلی به مسائل اخلاقی توجهی ندارند. در آنجا فساد اخلاقی آزاد است. البته در مسئله دموکراسی نیز چنان که در جهان غرب دیده می‌شود موفق نشده‌اند. به قول افلاطون: خصوصیات این نظام آن است که همه مردم آزادند، هر کس حق دارد هر چه می‌خواهد بکند، و همچنین نظام گسیختگی مطلق و آزادمنشی بیش از حد و اندازه در آموزش و پرورش جوانان از دیگر خصایص این نظام است. و این بزرگترین چالش نظام‌‌های غربی در عصر حاضر است اما از نگاه اسلام و
نظام مردم‌سالاری دینی، منشأ حاکمیت فقط خداوند است، خدا محوری از اصول اساس نظام اسلامی است. هدف اسلام سعادت دنیوی و اخروی است این در حالیست که دموکراسی غربی فقط بر بعد مادی انسان توجه دارد.
سخن آخر: تنظیم رابطه حکومت و مردم با رویکرد نهاد قانون اساسی, آثار مثبتی مانند رضایت و اعتماد عمومی به همراه دارد و مشروعیت حکومت را میان مردم افزایش داده و زمینه حذف شکاف اجتماعی را فراهم می‌کند. رابطه حکومت و
مردم مسأله انسان است که اندیشه غالب متفکران بزرگ را به خود مشغول داشته است. مولانا محمد بلخی نیز این مسأله را در سراسر آثارش مطرح ساخته و با تأکید بر ویژگی‌هایی چون عدالت، دانش، فضیلت و معنویت که بیانگر صلاحیت
حکومت‌اند حکومت مطلوب را حکومت باطنی و معنوی می‌داند که پی آمدش حکم راندن بر دلهاست. چنین حکومتی دارای چهار ویژگی عدالت، معنویت، فضیلت و تدبیر است. در نگاه مولانا رابطه حکومت و مردم در اصل نگهبانی، پرورشی و مهرورزی است نه قیمومیت و سلطه. بنابراین آنچه مسلم است، این است که نظام‌های پایبند به دموکراسی غربی با چالش بزرگ دموکراسی که ساخته و پرداخته دکترین و متفکرین برخاسته از نظام‌های خودشان است مواجه شده اند و حال با تفاسیر فوق به فکر مقوله جدید تحت عنوان حکمرانی مردمی افتاده‌اند نظامی که هسته اولیه آن در ساختار اسلام و رهبر چنین جنبشی پیامبر اکرم (ص) بود که در هزار و چهارصد سال پیش آن را بنیان نهادند

مطالعه بیشتر

قالب

موضوع

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “حکمرانی مردمی تلازم دموکراسی و مردم‌سالاری دینی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مرتبط

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت